چهارشنبه 13 آذرماه 92
روزهای سرد و رنگارنگ پاییزی یواش یواش دارن تبدیل میشن به روزهای تک رنگ زمستونی.
همیشه انتظار دردآور و تبدیل شدن امید به یاس سخت و تعصاب خردکن. مخصوصا که حدود یکسالی بشه که فقط حقوق کارمندی داشته باشی و از طرفی هم زنت کارش رو سبک کرده باشه ولی توقعات خودت و اون همچنان بر مبنای درآمد خوب باشه و از طرف دیگه توی این روزا که گرفتن کار خیلی سخت شده و زیاد امیدوار کننده نیست، بدقولی آدمها هم مزید بر علت شده و انرژی آدم رو میگیره.
امروز صبح که از خونه اومدم بیرون این موضوع رو سپردم به خدا و خیالم خیلی خیلی سبکتر شد.
از یکی دو روز پیش هم دوباره یه خرده فعالیتی رو توی بورس شروع کردم. به خاطر کسب درآمد و کمک خرجی. خیلی خیلی امیدوارم چون کلی تجربه سال پیش جمع کردم. در مورد این موضوع با هیچ کس صحبت نکردم چون نمیخوام حرف آدما فکرم رو مشفول کنه.
امروز بعد از ظهر هم رفتم نمایشگاه عکس مهران مهاجر. گالری طراحان آزاد. یوسف آباد. خوب بود. عنوان نمایشگاه "بسته" بودش و به گفته خود عکاس حاصل عکاسی در این چند سال هست. توصیه میکنم که برید و ببینید.
یه ساعتی وقت برد تا ارتباط بین قابهای مختلف عکس را متوجه شدم و لذت بردم.